درگیر من نباش
ای پر گرفته از خیال
ای رفته در دور
به سوی دور تر.
به من مبتلا نباش
این عشق، بی تاب خفتن است
و از واژگانم این روزها نرنج
در پهن دشت
دیگر بهاری نیست
كه چون گوزنی
به دنبال عطر علف
به دشت زنیم
و دیگر
سخن از شعر نیست
كه در مهتاب شناور باشیم
درگیر من مباش
در كوچه های شب
دیگر جایی برای قدمهایمان نیست
اینجا همه در خواب فرو رفته اند
ای پر گرفته از خیال
چمدانت را بردار
و از پیاده رو های ذهنم بگذر
این شعر رو به خاموشی ست
درباره این سایت